شیخ مهدی دادافرین:
??| شعر روضه خضرت #زهرا (س)
ظهر شهادت حضرت صدیقه طاهره (س)
پنج شنبه مورخ 12 اسفند 1395
حسینیه بیت الزهرا (س)
سوخت و از فتنه ها دین خدا را حفظ کرد
فاطمه جان داد جان مرتضی را حفظ کرد
نور محبوس است در دست پلید سایه ها
خانه ی حیدر در آتش سوخت ای همسایه ها
مردم نامرد مرد شهر را یاری کنید
لااقل در عالم همسایگی کاری کنید
داغ سنگینی امیرالمومنین را پیر کرد
فاطمه بین در و دیوار خانه گیر کرد
فاطمه در بین بستر بود و دیگر بر نخواست
از همان روزی که او افتاد حیدر برنخواست
از میا بسترش پا شد ولی از پا نشست
رفت استقبال حیدر پشت در اما نشست
در میان کوچه وقتی بسته شد دست خدا
دست شیطان بر رُخ انسیة الحورا نشست
وای از آن ضربه که آمد جای زینب را گرفت
وای از آن ضربه که آمد پهلوی زهرا نشست
رفت بنشیند کنار مادرش اما نشد
لاجَرم زینب به روی دامن اسما نشست
از همان شب که به گوشه فاطمه سیلی زدن
مجتبی در گوشه ی خانه تک و تنها نشست
تیغ در بین غلافی که به زهرا لطمه زد
چند سال بعد بر فرق سر مولا نشست
اهل بیتش را به دور بستر خود جمع کرد
بچه ها پایین پا و مرتضی بالا نشست
گفت غسل و دفن من در نیمه ی شب بهتر است
وقت دفنم فضه باشد پیش زینب بهتر است
بعد هجده سال حالا چشم کوثر بسته شد
چشمه ی فیض خدا تا روز محشر بسته شد
همدم و همراه حیدر با علی حرفی بزن
بچه ها را هم نمیبوسی ولی حرفی بزن
سهم فرزندانمان بعد تو تیغ و دشنه است
نیستی در ظهر عاشورا حسینم تشنه است